یکی از مشکلات بزرگی که خیلی از مردم باهاش درگیر هستن در طول زندگی , خجالت از چیزهایی هست که بعضی اوقات عجیب هستن . خجالت انواع مختلفی داره و عوامل زیادی رو شامل میشه اما شایع ترین اون خجالت کشیدن از حضور در جمع هست . برای خیلی ها حضور در جمع خجالت نداره ولی خیلی ها هم هستن که وقتی میبینن جایی چند نفر آدم ایستادن یا حضور دارن , سعی میکنن راهشون رو دور کنن و یا به اون مکان پا نذارن . برای نمونه :
خیلی ها هستن وقتی میبینن توی یک رستوران عده زیادی آدم نشستن , ترجیح میدن گرسنه بمونن ولی داخل رستوران نشن ! و یا وقتی به یک جمع یا مهمونی دعوت میشن , از قبل از صاحبخونه می پرسن که چند نفر میان و کیا هستن ؟ غریبه رو از خودی جدا میکنن و تعداد رو شمارش . و یا در خیابون و یا صف نانوایی و خیلی جاها که آدمهای زیادی حضور دارن خیلی ها جلو نمیرن تا سوالشونو بپرسن , آدمهای زیادی رو داریم که با دیدن جمعیت , پس میکشن و از اون کار منصرف میشن .
یکی از بهترین روش ها برای مقابله با این نوع خجالت این هست که به خودتون تلقین کنین که آدمهایی که شما امروز میبینن , قرار نیست همیشه اینجا باشن و یا با شما پسر خاله بشن و بشناسنتون و ... ! معمولن آدم از کسانی خجالت میکشه که میشناسنش و خجالت از غریبه ها به این دلیل بیشتره که آدم ها تصور میکنن غریبه ها اونها رو زیر ذره بین گذاشتن و دائم زل زدن بهشون و دارن حلاجیشون میکنن و یا رفتارشون رو نگاه میکنن و حالا اگه طرف حرف نا مربوطی بزنه یا دست از پا خطا کنه همه بهش میخندن و یا پیش خودشون چه قضاوت ها که نمیکنن !!!!!
روش دیگه تمرین و تکراره . هر چقدر بیشتر در جمع های دوستانه حضور داشته باشین , به همون اندازه خجالتتون میریزه و اعتماد به نفس پیدا میکنین . تکرار و تکرار . معمولن هم شما توجه کرده باشین آدمهایی خجالتی هستن که روابط اجتماعی محدود و ضعیفی دارن و آدمهایی که دائم در اجتماع با مردم سر و کار دارن , به هیچ وجه خجالتی نیستن و حرفشون رو راحت میزنن . کسبه و بقال و قصاب و لوله کش و مهندس و دکتر و معلم و پرستار و کارمندان دولت و ... کسانی هستن که رو در بایستی با کسی ندارن و حرفشونو راحت میزنن و از حضور در جایی هم خجالت زده نمیشن . کار کردن و سر و کله زدن با مردم هم , یکی از عوامل ریختن خجالته .
پس از همین امروز اگه از چیزی یا کسی خجالت میکشین این فرمول رو بکار ببرین : برین داخل اون چیزی که شما رو آزار میده ! یک داستان قدیمی در این زمینه وجود داره و میگن : شخصی از سفر دریا میترسیده و وقتی سوار کشتی میشده تا وقتی پیاده بشه از ترس قالب تهی میکرده . یکروز کاپیتان کشتی دستور میده این فرد رو به دریا بندازن . مرد در ابتدا دست و پا میزنه و کمی آب میخوره و کم کم میبینه که غرق نمیشه و به زیر آب فرو نمیره " طبق یک قانون فیزیکی انسان در کوتاه مدت تا وقتی دست و پا میزنه در آب غرق نمیشه " . بعد ناخدا دستور میده مرد رو از آب بگیرن . این اتفاق باعث میشه دیگه هرگز اون مرد از سفر دریا وحشت نکنه . شما هم اگه از حضور در جمع خجالت میکشین راهش اینه که دل به دریا بزنین و برین داخل جمعیت . مطمئن باشین هر کاری دفعه اول سخته و دفعات بعدی پله پله ساده میشن . انتظار هم نداشته باشین با چند بار حضور , همه خجالت زندگی شما بریزه . چون خجالت ناگهانی در شما ایجاد نشده که انتظار داشته باشین ناگهانی هم از بین بره و زمان میبره اما ... محال نیست !!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر